غروبا میون هفته بر سر قبر یه عاشق یه جوون میاد میزاره گلای سرخ شقایق بی صدا میشکنه بغضش روی سنگ قبر دلدار اشک میریزه از دو چـشمش مثل بارون وقت دیدار زیر لب با گریه میگه : مهربونم بی وفایی رفتی و نیستی بدونی چه جگر سوزه جدایی ! آخه من تو رو می خواستم ، اون نجیب خوب و پاک اون صدای مهربون ، نه سکوت سرد خاک تویی که نگاه پاکت مرهم زخم دلم بود دیدنت حتی یه لحظه راه حل مشکلم بود تو که ریشه کردی بـا من ، توی خاک بیقراری تو که گفتی با جدایی هیچ میونه ای نداری پس چرا تنهام گذاشتی توی این فصل سیاهی ؟ تو عزیزترینی اما ، یه رفیق نیمه راهی داغ رفتنت عزیزم خط کشید رو بودن من رفتی و دیگه چه فایده ؟ ناله و ضجه و شیون ؟ تو سفر کردی به خورشید ، رفتی اونور دقایق منو جا گذاشتی اینجا ، با دلی خسته و عاشق نمیخوام بی تو بمونم ، بی تو زندگی حرومه تو که پیش من نباشـی ، همه چی برام تمومه عاشق خـسته و تنها ، سر گذاشت رو خاک نمناک گفت جگر گوشه ی عشقو ، دادمش دست تو ای خاک ! نزاری تنها بمونه ، همدم چشم سیاش باش شونه کن موهاشو آروم ، شبا قصه گو براش باش و غروب با اون غرورش نتونست دووم بیاره پا کشید از آسمون و جاشو داد به یک ستاره اون جوون داغ دیده ، با دلی شکسته از غم بوسه زد رو خاک یار و دور شد آهسته و کم کم ولی چند قدم که دور شد دوباره گریه رو سر داد روشو بر گردوند و داد زد : به خدا نمیری از یاد !!!
هر جا میرم میپرسن ازم داستان تورو الان سر قرار منتظرت واستاده برو به من فکر نکن تا میتونی به خودت برس با حرفای من به وجدانت نده استرس بهش چیزی نگو اصن بگو اولین نفری بگو اولین نفری داری دست به من میزنی وقتی خیره تو چشاشی میگی دوست دارم بهش ؟ بهت محبت میکنه مث من از ته دلش ؟ بهش بگو همه حرفایی که به من میزدی بگو با هر کی بودی دو روزه به هم میزدی راستی همه دلتنگیات واسه اونم بی بهانست؟ اونم آرومت میکنه وقتی میگی نگرانم؟ خدا کنه از این به بعد دیگه محدود نباشی واسه بیرون رفتناتم دیگه مجبور نباشی همش سین جیم بشی اینکه کجایی و با کی باشه برو ولی بدون ما هم خدایی رو داریم ?
توی حیاط دبیرستان یه نفر یقه پیرهنم رو گرفت، فهمیده بود از خواهرش خوشم میاد! بچهها دور ما حلقه زده بودند و فریاد می...کشیدند.......قورتش بده.... چون هیکلم بزرگ بود اون هی مشت میزد و من فقط دفاع میکردم...! باز اون مشت می زد و من فقط و فقط دفاع میکردم
بالاخره یه خراش کوچیکی توی صورتم افتاد...
فرداش خواهرش به من گفت حداقل تو هم یه مشت میزدی روم نشد بهش بگم....آخه چشماش شبیه تو بود.....