كيست عاشق آن كه تا پروانه سان پروا كند
جاى در آتش ز شوق شمع، بى پروا كند
كيست عاشق در جهان چون سرور آزادگان
كو به خون پاك خود اسلام را احيا كند
كيست عاشق آن كه با ايثار اكبر چون خليل
راز عشق بى نشان را در جهان افشا كند
كيست عاشق آن كه از دريا برآيد خشك لب
وز غم طفلان ز غيرت ديده را دريا كند
جان به قربان علمدارى كه گر دستش فتاد
درگه اعجاز، چون موسى يد بيضا كند
دست عباس دلاور گشت در ميدان قلم
تا بدان طومار مردى را به خون امضا كند
در شمار چاكرانش گر در آيد «افتخار»
فخرها بر شهر ياران همه دنيا كند